قطر، الگوئی برای کشور های حاشیه خلیج فارس
از شبکه تلویزیونی الجزیره تا رواج ورزش
امیر حامد الطونی در ٢١ ماه مه گذشته اجرای اعلام کرد که قانون جدید کاری که از پیشرفته ترین انواع آن در دنیای عرب است، بزودی در قطراجرا خواهد شد : دفاع از حقوق همه کارگران و حتی خارجیان، مساوت ما بین زنان و مردان، تضمیم قانونی مدت کار و مرخصی ، ثبت رسمی قرارداد کاری، باز پرداخت حداقل به هنگام اخراج، آزادی فعالیت های سندیکائی و غیره . این پیشرفت در چارچوب اصلاحات عمومی برای بهتر کردن تصویر امیر نشین انجام میگیرد.
شبکه ی تلویزیونی الجزیره بدون شک، از کشوری که در آن تاسیس شده، شناخته تر می باشد. امیرنشین قطر کشور کوچکی است واقع در خلیج فارس با جمعیتی بالغ بر ٦٠٠ هزار نفر (که کمتر از یک سوم آن را قطری های اصیل تشکیل می دهند) و قبلا کمتر صحبتی راجع به آن می شده. انتخاب شهر دوحه، پایتخت قطر در نوامبر سال ٢٠٠١ برای برگزاری اجلاس سازمان بین المللی تجارت بیشتر به این دلیل بود که امکان حضور هزاران نفر مخالف جهانی شدن را برخلاف آنچه در سیاتل روی داد، غیرممکن می ساخت.
قطر، از چندی پیش به عنوان پایگاه نظامی مورد استفاده ی فرمانده گان و مستشاران آمریکایی (Centcom) قرار گرفته و از آنجا بود که عملیات جنگی برعلیه عراق برنامه ریزی شد. قطر از جایگاه خوبی در مطبوعات ورزشی برخوردار است. آنها فوتبالیست های صاحب نامی که سالهای آخر فعالیت ورزشی شان را می گذرانند را با پرداخت دستمزدهای قابل توجه به کشورشان جلب می کنند. مسئولین مملکتی مبالغ هنگفتی را برای نیل به اهداف ورزشی شان صرف می کنند. ولی تصویری که از قطر در اذهان وجود دارد کشوری است که ورود افراد خارجی به آن دشوار بوده و تحت کنترل شدید پلیس می باشد. البته درست نیست که برای شناختن قطر به همین دایره بسنده کنیم. روند سیاسی که در قطر جریان دارد نه تنها به مدرنیزه کردن بلکه به دموکراتیزه کردن امور مملکتی نیز تعمیم یافته. امیر شیخ ال قانی بعد از اینکه بدون خشونت جای پدر را در سال ١٩٩٥ گرفت، به طور پیگیر دست به اقدامات مثبتی در زمینه ی سیاسی زد. سانسور قطع شده و با وجود آمدن شبکه ی تلویزیونی الجزیره امکان بیان وطرح نظرات که در دنیای عرب بی سابقه بود، ممکن شد. البته این تلویزیون که از آزادی کاملی برخوردار است از قضاوت و انتقاد از سیاست های داخلی منع شده. طبق قانون اساسی که در سال ٢٠٠٣ از طریق رفراندومی به تصویب رسید، قرار شد شورای مشورتی متشکل از ٤٥ عضو که دوسوم اعضای آن با آرای مردم و یک سوم آن توسط خود امیر تعیین می شوند، تشکیل شود. در قانون اساسی همچنین به آزادی فعالیت تشکل ها، سازمانها، آزادی مراسم مذهبی و استقلال و آزادی عمل قوه ی قضائیه اشاره شده است. اصلاحاتی در قانون جزایی در حال تدوین است تا آن را به موازین اروپایی نزدیک کند. مسئله ی ارتقاء نقش زنان خواست امیر و همسرش بوده که ایشان نقشی غیرآشکار ولی تعیین کننده در این زمینه ایفا می کنند. از ماه مه ٢٠٠٣ یک خانم وزیرو یک سرپرست مونث دانشگاه در قطر مشغول فعالیت می باشد.
برقراری روابط استراتژیک نزدیک با آمریکا هر چقدر واقعی می نماید ولی انتخابی با میل و خواست قلبی نبوده و بیشتر از سر منطق و حتی اجبار می باشد. قطر که کشوری ثروتمند، کوچک و ضعیف است در مثلثی فوق العاده خطرناک برای امنیتش واقع شده. کشورهای همسایه ی آن عربستان سعودی، ایران و عراق می باشند و قطر خود را در خطر تهدید موشکی که می تواند ضربه ی مهلکی بر اقتصاد و سرمایه گذاری های این امیرنشین وارد سازد، می بیند. حتی اگر با ریاض در مورد « واهابیسم » اشتراک نظر دارند ولی امیرنشین قطر از بلندپروازی های همسایه ی قدرتمندش در هراس و وحشت به سر می برد. دو کشور چندی پیش در رابطه با انتقاداتی که شبکه ی تلویزیونی الجزیره از حکومت سلطنتی سعودی کرده بود به شدت با هم درگیر شده بودند. سرنگونی رژیم صدام حسین باعث خشنودی رهبران قطری شد که فکر می کردند از خطرات استراتژیکی که آنها را تهدید می کرد قدری کاسته خواهد شد ولی آنها امروز دریافته اند که مسئله به این سادگی ها خاتمه پیدا نمی کند و از پیروزی واشنگتن نیز مطمئن نیستند. در عوض امیر قطر اعتقاد دارد که در این شرایط آمریکا برای مدت زمان طولانی در عراق مستقر خواهد شد و در این موقعیت انتخاب دیگری جز همکاری با آنها وجود ندارد. از ١١ سپتامبر ٢٠٠١، قطر براین امر تاکید دارد که مبارزه با تروریسم باید با بررسی ریشه ها ودلایل و نتایج آن همراه باشد، از جمله در مورد نبود راه حلی در جنگ اسرائیل و فلسطین و رفتار واشنگتن در مورد خاورمیانه که بنظر قطر نه واقع بینانه و نه مفید می باشد.
رهبران قطر معتقدند که در حال حاضر به کمک ایالات متحده برای حفظ و برقراری امنیت در منطقه نیاز دارند و درضمن توانایی رویاروئی و مقابله با آنها را نیز ندارند. آنها همچنین فکر می کنند که در زمینه ی تکنولوژی یا آموزشی، کمکهای آمریکا می تواند قابل توجه و مفید باشد. قطری ها روش و مدل جامعه ی مصرفی آمریکا را می پسندند ولی از ندانم کاری و اشتباهات استراتژیک آمریکا متاسف اند و به نظرشان سیاست خارجی «جاده صاف کن» آمریکا نه مورد تائید مردم قطر و نه سایر کشورهای مسلمان و عرب می باشد.
اگر قطر خود خواستار حضور نظامی آمریکا، قبل از جنگ عراق بود، برای این بود که به ضامن پرقدرتی برای حفظ امنیت در مقابل همسایه ی قدرتمندش احتیاج داشت. وقتی ایالات متحده خواست موقعیتش را در خلیج فارس تقویت کند و از طرفی حضورش را در عربستان سعودی کم کند این امر سبب جلب رضایت قطر شد و بدین ترتیب استقرار (Centcom) را در کشورش پذیرفت. با وجود فرانسه گرائی( فرانکوفیلی) امیر (روابط شخصی و نزدیک با رئیس جمهور فرانسه آقای شیراک و سفرهای متعدد و خصوصی به پاریس) و درضمن آشنایی کامل ولیعهد به زبان فرانسه، چیزی که جلب نظر می کند نفوذ گسترده ی آمریکا در قطر است. حضور آمریکا فقط به زمینه های نظامی و استراتژیک محدود نشده و حضور شخصیت ها و مسئولین سیاسی (رئیس جمهور سابق آمریکا، آقای کلینتن اواسط ماه ژانویه برای شرکت در کنفرانسی به قطر آمده بود) و شخصیت های اقتصادی و تجار (دو سال پیش نسبت سرمایه گذاری آمریکا با فرانسوی یک به یک بود، در حال حاضر این رقم به ٥ به یک به نفع ایالات متحده تغییر یافته) را در بر میگیرد همین طور حضور اساتید و دانشگاهیان (٤ دانشگاه آمریکایی در حال حاضر در محوطه ی دانشگاهی که توسط بنیاد قطر ساخته شده مستقر می باشند) چشم گیر است. مشاورین و کارگزاران نیز در قطر حضور دارند. (
اتحادی با فرانسه
امیر مطمئنا مایل نیست که خود را فقط در رابطه ای استراتژیک با واشنگتن محدود سازد و تصور می کند همکاری و پیوند با فرانسه می تواند توازن ضروری و لازم را به وجود آورد. هرچند جریان منع پوشش اسلامی در مدارس چهره ی پاریس را قدری مخدوش ساخت. در سال ٢٠٠٢ فرانسه سودی بالغ بر ٦٢٨ میلیون یورو به دست آورد. با وجود فشارهای واشنگتن، هواپیمایی قطر قراردادی ٥ میلیارد دلاری با شرکت ایربوس برای خرید هواپیماهای آ٣٨ منعقد کرد ولی رئیس این شرکت اروپایی تا به حال فرصت سفر به دوحه را نیافته است. همچنین به دلیل کم شدن امکانات وزارت امور خارجه، سفارت فرانسه در دوحه مشاور مطبوعاتی ندارد البته این مطلب در کشوری که در آن شبکه ی الجزیره فعال است امری تاسف آور می باشد.
قطر می تواند به دلیل ثروتهایش به عنوان نمونه ی اجتماعی برای کشورهای خلیج قلمداد شود. مثل ژاپن که مدل اقتصادی برای کشورهای آسیایی به شمار می رفت. این همه ثروت برای جمعیت اندک این کشور سبب شده که قطر دست به بلندپروازی هایی بزند. بعد از افت قیمت نفت در سال ٢٠٠٢، نقدینگی حاصل از نفت و گاز این کشور امکان رشد ٧٫٥٪ برای سال ٢٠٠٣ را به ارمغان آورد. شاخص تولید خالص ملی برای هر نفر بیش از ٣٠ هزار دلار در سال می باشد. قطر سومین کشور تولید کننده ی گاز بعد از روسیه و ایران می باشد و ذخیره ی گازی اش ، برای ٢٠٠ سال آینده کافی تخمین زده شده است. سرمایه گذاری های سنگین که در این رابطه صورت گرفته تقریبا به طور کامل بازپرداخت شده است. این برگهای برنده ای که در دست قطر وجود دارد صرف تدوین پروژه ی پیشرفت و ترقی ملی می شود.
آنها که از وجود ذخایر طبیعی خود برای مدتی طولانی مطمئن شده اند میل دارند کشورشان را به طرف آینده سوق دهند. اتوکراتهای روشن بین قطر که رهبری کشور را به عهده دارند به این نتیجه رسیده اند که دموکراتیزه کردن و برقراری روابط با سایر کشورها می تواند برای قطر بسیار سودمند باشد. آنها بدون ریسک کردن می خواهند جامعه ی خود را متحول سازند. مسئله ی مبهم و تاریکی که در زمینه ی اجتماعی و انسانی وجود دارد، در رابطه با مسئله ی کارگران مهاجر است. آنها که دوسوم جمعیت قطر را به خود اختصاص داده اند از هیچ حق سندیکایی یا سیاسی و حقوق اجتماعی برخوردار نبوده و هیچگونه دورنمایی از لحاظ تلفیق با محیط را نمی بینند.
امیرنشین قطر از مازاد مالی مهمی برخوردار است که بخشی را صرف برآوردن احتیاجات مصرفی کشور کرده و بخش عمده ی آن را صرف شناساندن قطر از لحاظ بین المللی می کند. در همین راستاست که قطر بر روی ورزش سرمایه گذاری می نماید. به غیر از فوتبال، تورنمت تنیس قطر (اولین تورنمت سال از بازتاب بین المللی خوبی برخوردار است)، دور دوچرخه سواری قطر نیز که هرساله در ماه فوریه انجام می گیرد آماده سازی خوبی از لحاظ آب و هوایی را برای شرکت کنندگان در مسابقات اروپایی فراهم می سازد. قطر همچنین با کسب مدال طلایی در مسابقات جهانی دو و میدانی پاریس که در اوت ٢٠٠٣ انجام گرفت، درخشید. قهرمان سابق کنیایی، استفان چرونو که نام خود را به صیف شاعید شاهین تغییر داده و ملیت قطری گرفته و از دولت تا آخر عمر دستمزدی معادل ١٠٠٠ یورو دریافت خواهد کرد. قطر همچنین به فوتبالیست هایی که در کشورشان به تیم ملی دعوت نشده اند، پیشنهاد داده باا گرفتن ملیت قطری، این کشور را برای راهیابی به جام جهانی سال ٢٠٠٦ فوتبال یاری دهند. ولی فدراسیون بین المللی فوتبال به چنین پروژه ای رای ممتنع داد. تریسی ادوارد نیز برای نامگذاری کشتی اش به اسم قطر ٢٠٠٠، ٥٥ میلیون یورو از این کشور دریافت کرد. قطر همچنین ٤٠ میلیون یورو را صرف قهرمانی لیگ برتر قطر کرده که در آن فوتبالیست های مشهوری چون بانیستوتا، لوبوف، افنبرگ و گاردیولا بازی کرده و دسمتزدی بین صد هزار تا دویست هزار یورو در ماه دریافت می کنند. انتخاب قطر برای برگزاری بازی های آسیایی در سال ٢٠٠٦، که سومین رخداد بین المللی مهم ورزشی بعد از جام جهانی و بازی های المپیک به شمار می آید که برای نخستین بار یک کشور عربی میزبانی آن را به عهده دارد از اهمیت خاصی برخودار است.
به گفته ی آقای شیخ آل تانی «مهمتر است که شما در کمیته ی بین المللی المپیک (CIO) به رسمیت شناخته شده باشید تا در سازمان ملل متحد چون همگان به تصمیمات (CIO) احترام می گذراند». ولی پروژه ی واقعی قطر مطرح کردن کشورش در سطح جهانی است. روزنامه ها و مطبوعات ورزشی صفحات زیادی را به قطر اختصاص داده یا راجع به آن مطالبی درج می کنند. ال مولا رئیس ارتباطات قطر فلسفه ی رهبران قطری را به درستی عنوان می کند: « ورزش راه مفید و سریعی برای شناساندن و فرستادن پیام و تبلیغی برای کشورمان به حساب می آید. وقتی صحبت از خاورمیانه می شود فورا به « تروریست » می اندیشند، مگر این طور نیست؟ برای همین رهبران مملکتی می خواهند قطر از شهرت و محبوبیتی در جهان برخوردار باشد». اگر موضوع ورزش قسمت آشکار سیاستهای قطر را به نمایش می گذارد، زمینه ی مهمتری که مورد توجه است بخش آموزش و پرورش می باشد. بنیاد قطر کار ساختمان شهرک آموزشی ای را به عهده دارد که به دانشجویان قطری و کشورهای خلیج فارس اختصاص خواهد یافت، ٢٥٠ میلیون دلار برای ساخت این مجتمع که از کیفیت عالی برخوردار است در نظر گرفته شده. درحالی که دانشگاه های آمریکایی مدتی است در این جا حضور دارند فرانسه هنوز جوابی به دعوتهای قطر در این زمینه نداده است با وجودی که امکان و موقعیت بسیار خوبی دربرابرش وجود دارد.